دلتنگیهای آدمی را
باد ترانهای میخواند،
رویاهایش را
آسمان پرستاره نادیده میگیرد،
و هر دانه برفی
به اشکی نریخته میماند.
سکوت،
سرشار از سخنان ناگفته است؛
از حرکات ناکرده،
اعتراف به عشقهای نهان
و شگفتیهای بر زبان نیامده.
در این سکوت،
حقیقت ما نهفته است.
حقیقت تو
و من.
برای تو و خویش
چشمانی آرزو میکنم
که چراغها و نشانهها را
در ظلماتمان
ببیند.
گوشی
که صداها و شناسهها را
در بیهوشیمان
بشنود.
برای تو و خویش، روحی
که این همه را
در خود گیرد و بپذیرد.
و زبانی
که در صداقت خود
ما را از خاموشی خویش
بیرون کشد
و بگذارد
ار آن چیزها که در بندمان کشیده است
سخن بگوییم.
گاه
آنچه ما را به حقیقت میرساند
خود از آن عاری است.
زیرا
تنها حقیقت است
که رهایی می بخشد
از بختیاری ماستـ شاید ـ
که آنچه میخواهیم
یا به دست نمیآید
یا از دست میگریزد.
میخواهم آب شوم
در گستره افق
آنجا که دریا به آخر میرسد
و آسمان آغاز میشود.
میخواهم با هر آنچه مرا در بر گرفته
یکی شوم.
حس میکنم و میدانم
دست میسایم و میترسم
باور میکنم و امیدوارم
که هیچ چیز با آن به عناد برنخیزد.
میخواهم آب شوم
در گستره افق
آن جا که دریا به آخر میرسد
و آسمان آغاز میشود.
چند بار امید بستی و دام برنهادی
تا دستی یاریدهنده،
کلامی مهرآمیز،
نوازشی ،
یا گوشی شنوا
به چنگ آری؟
چند بار
دامت را تهی یافتی؟
از پای منشین!
آماده شو که دیگر بار و دیگر بار
دام بازگُستری.
پس از سفرهای بسیار و عبور
از فراز و فرود امواج این دریای طوفانخیز،
بر آنم که در کنار تو لنگر افکنم؛
بادبان برچینم؛
پارو وا نهم؛
سُکان رها کنم؛
به خلوت لنگرگاهت در آیم
و در کنارت پهلو گیرم
آغوشت را بازیابم.
استواری امن زمین را
زیر پای خویش.
پنجه در افکندهایم
با دستهایمان
به جای رها شدن.
سنگین سنگین بر دوش میکشیم
بار دیگران را
به جای همراهی کردنشان.
عشق ما نیازمند رهایی است
نه تصاحب.
در راه خویش
ایثار باید
نه انجام وظیفه. ......
...
. سرودههایی از: مارگوت بیکل
زیبا سلام
خوبی دوست من
ممنون از محبتت
لینکت کردم امیدوارم دوستای خوبی برای هم باشیم
نوشته های مارگوت بیکل فوق العادست
آفرین به حسن انتخابت
شاهکار مارگوت بیکل هست این مطلب
و جدا هم که سکوت سرشار از ناگفته هاست
مرسی مطلب زیبا
یاد شاملو کبیر هم سبز .. سبز سبز
زیبا جان سلام
ورودت رو به این دنیای مجازی تبریک می گم هرچند که من خودم هم تازه واردی بیش نیستم و بهترینها رو برات آرزو می کنم.
ضمنا؛ آماده تبادل لینک هم هستم
زیبا سلام.....
لینکت کردم زیبا جووووووووووووووووووون.
این بار یادم نرفت اسممو بنویسم
زیبا سلام
روزگاری بود میوه اش فتنه ، خوراکش مردار ، زندگی اش آلوده ، سایه های ترس شانه های بردگان را می لرزاند . تازیانه ستم ، عاطفه را از چهره ها می سترد . تاریکی ، در اعماق تن انسان زوزه می کشید و دخترکان بی گناه ، در خاک سرد زنده به گور می شدند . و در این هنگام بود که محمد (ص) بر چکاد کوه نور ایستاد و زمین در زیر پاهای او استوار گردید .زیبا جان بعثت رسول اکرم پیشاپیش مبارک باد.
سلام زیبا جان
ممنون از کامنت قشنگت
لطف کردی