دلتنگ باران

وقتی باران ترانه عشق میخواند پر میکشم به خیال دلتنگی هایت و خط خطی مکنم دیوار قلبت را ...باران هنوز ببار

دلتنگ باران

وقتی باران ترانه عشق میخواند پر میکشم به خیال دلتنگی هایت و خط خطی مکنم دیوار قلبت را ...باران هنوز ببار

گذشته ها گذشته

 

 

او که آمد بوسه ای بر چشمانم گداشت  

 

 و گرد وغبار زمان را از دلم شست 

 

 اما پاییز آمده بود و موهای سیاه من  

 دیگر خاکستری بود!

نظرات 5 + ارسال نظر
آرامش شنبه 8 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 01:49 ب.ظ

آمدی جانم بقربانت ولی حالا چرا؟؟؟؟؟

زیبا سلام

خوبی دوست من

زیبا بودو پاییزی

شاد باشی دوست گلم

سحاب شنبه 8 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 04:25 ب.ظ

سلام زیبا جان
خوبی عزیزم؟
همیشه کوتاه و خواندنی می نویسی.

زندگی آیا درون سایه هامان رنگ می گیرد؟
یا که ما خود سایه های سایه های خود هستیم؟

آرین شنبه 8 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 08:51 ب.ظ http://faghattanhaei.iranblog.com/

می آیی
یوسف گمشده ام
توتیائی خواهی شد
بر چشمان نابینایم
دلی که سالهاست مرده است
در پس کوچه های نا امیدی
چه خواهی کرد؟

شباهنگ شنبه 8 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 11:53 ب.ظ http://avaze-shabahang.persianblog.ir/

بنام او

او بهاری امد و من در خزانم وداع میکردم نگاه اورا
او اسمانی امد و من مرور میکردم ابری بودن را

او .......


درود

آرامش یکشنبه 9 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 01:10 ب.ظ

زیبا سلام

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد